میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس