«صبح نزدیک است» پیغامی چنین آورده بود
قاصدی که آسمان را بر زمین آورده بود
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
زخم من کهنه زخم تو تازه
زخمی پنجههای بیرحمیم
هر آب که جاری اَست چون خون سرخ است
هر شاخه که سبز بود، اکنون سرخ است