قدم قدم همهجا آمدم به دنبالت
نبودهام نفسی بیخبر از احوالت
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی
تو جلوهگاه مقامات انبیا بودی
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟
از چشمهای تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری اینگونه بباری
با بستن سربند تو آرام شدند
در جادۀ عشق، خوشسرانجام شدند
هی چشم به فردای زمین میدوزی
افتاد سرت به پای این پیروزی
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست