قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم
قسم به عطر غریبی که میرسد به مشامم
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟