چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما