نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
ای صفت خاص تو واجب به ذات
بسته به تو سلسلۀ ممکنات
به کعبه رفتم و زآنجا هوای کوی تو کردم
جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم...
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم