گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود