خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو
از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
قدم قدم همهجا آمدم به دنبالت
نبودهام نفسی بیخبر از احوالت
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی
تو جلوهگاه مقامات انبیا بودی
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟
از چشمهای تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری اینگونه بباری
گفتند به من که از سفر میآیی
من منتظرم، بگو اگر میآیی
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
در کوچههای نگاهت، ای کاش میشد قدم زد
در شرح قرآن چشمت، آیه به آیه قلم زد
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش