گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند