ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت