از کشتهاش هم بترسید، این مرد پایان ندارد
مُلکی که او دارد امروز، حتی سلیمان ندارد
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
یک پرده در سکوت شکستم، صدا شدم
رفتم دعای ندبه بخوانم، دعا شدم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است