این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت