تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد