ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست