با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
با ذکر حسین بن علی غوغا شد
درهای حرم با صلواتی وا شد
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
غالب شده بود ترس بر عرصۀ جنگ
پر بود تمام معرکه از نیرنگ
آمد به حرم، اگرچه دیر آمده بود
با اشک سوی نعم الامیر آمده بود
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی