گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمیگیرد؟
غروب غربت ما از چه رو پایان نمیگیرد؟
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست