فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست