به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو