الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...