هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
هوا پر شد از عطر نام حسین
به قربان عطر پراکندهاش
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود