صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود