بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود