چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش