بگو چه بود اگر خواب یا خیال نبود؟!
که روح سرکش من در زمان حال نبود
شبی که بر سر نی آفتاب دیدن داشت
حدیث دربهدریهای من شنیدن داشت
هلا! در این کران فقط به حُر، امان نمیرسد
که در کنار او به هیچکس زیان نمیرسد
ای شوق پابرهنه که نامت مسافر است
این تاول است در کف پا یا جواهر است