ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی
همسایۀ خورشید چو «الوند» بمانی
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی