شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم