گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم