باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
آتشفشان زخم منم، داغ دیدهام
خاکسترم، بهار به آتش کشیدهام
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم