پیرمرد مهربان، مثل ابرها رها
زنده است همچنان، زنده است بین ما
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
چرا و چرا و چرا میکشند؟
«به جرم صدا» بیصدا میکشند