سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است