گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
بادها عطر خوش سیب تنش را بردند
سوختند و خبر سوختنش را بردند
این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام