دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
ما خیل بندگانیم، ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم، ما را تو میشناسی
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم