با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده