در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن