پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
ای که عمریست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهیست