وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
چه گویمت که چها کرد در نبرد، حسین؟
فقط خداست که داند چهکار کرد حسین
از همه سوی جهان جلوۀ او میبینم
جلوۀ اوست جهان کز همه سو میبینم
دلم جواب بَلی میدهد صلای تو را
صلا بزن که به جان میخرم بلای تو را...
رمضان سایۀ مهر از سرِ ما میگیرد
بال رأفت که فروداشت، فرا میگیرد
ای بر سریر ملک ازل تا ابد خدا
وصف تو از کجا و بیان من از کجا؟...
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را
بوَد آیا که درِ صلح و صفا بگشایند
تا دری هم به مراد دل ما بگشایند