در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
سرسبزی ما از چمن عاشوراست
در نای شهیدان، سخن عاشوراست
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
زمین تشنه و تنپوش تیره... تنها تو
هزار قافله در اوج بیکسیها تو
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد