تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود