میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده