پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود