تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود