ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود