خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است