خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را
به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «میشود»ها را
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود