قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس