الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید