کسی از باغ گل آهسته مرا میخواند
تا صفا، تا گل نورسته مرا میخواند
گوش بسپار که از مرگ خبر میآید
خبر از مرگ چنین تازه و تر میآید
با هیچکس در زندگی جز درد همپا نیستم
بیدرد تنها میشوم، با درد تنها نیستم
گل، دفتر اسرار خداوند گشودهست
صحرا ورق تازهای از پند گشودهست