دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به درِ خانۀ عبّاس علمدار
شب، شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظهها با تو چه زیباست اگر بگذارند
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...