ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند