ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود